این مغازه هیچ وقت تعطیل نیست. مردم برای خرید به مغازه می‌آیند و اگر پول داشتند آن را در صندوق می‌اندازند و می‌روند و اگر نه، فهرست وسایل را در دفتر مغازه می‌نویسند و بدهیشان را ثبت می‌کنند و حتی اگر پولی لازم داشته باشند، پول مورد نیازشان را از صندوق برمی‌دارند و در دفتر یادداشت می‌کنند.

به گزارش صنعتیمیز «ایران آنلاین» از شهرستان ملکان، روستای قوزلو، گزارش داده است: سوپرمارکت لطفی، جایی که برای خرید نیاز نیست صاحب مغازه را صدا بزنید یا منتظر شوید، هرچیزی را که لازم دارید برمی‌دارید و پولش را در صندوق می‌اندازید و می‌روید، به همین راحتی.

این روزها متن‌های مختلفی در شبکه مجازی دست به دست می‌چرخد. یکی از همین متن‌ها عنوان جالبی داشت که نوشته بود: «مغازه‌ای با ۹۰ کلید.» پیگیر ماجرا می‌شوم باید این مغازه دار را پیدا کنم اگر واقعیت داشته باشد این یعنی هنوز اعتماد نمرده است و هنوز هم می‌شود به آدم‌های اطراف اعتماد داشت. مغازه خواربار فروشی که همه اهالی روستا کلید آن را دارند.

برای پیدا کردنشان با افراد مختلفی تماس می‌گیرم و در نهایت شماره دهیار روستای قوزلو را پیدا می‌کنم «آصف رحیم‌زاده» دهیار این روستا با خوشرویی تمام سؤال‌های من را می‌شنود و می‌گوید: همه این گفته‌ها درست است و این مغازه در همسایگی ما قرار دارد. با تردید باز می‌پرسم قضیه مغازه‌اش صحیح است، آیا همه مردم روستا کلید این خواربارفروشی را دارند؟ می‌گوید: مطمئن باشید. سال‌ها است که صاحب این مغازه همسایه ما است و ما نیز بارها از این مغازه خرید کرده‌ایم.

در مورد تعداد ساکنان روستا سؤال می‌کنم و او ادامه می‌دهد: ۴۸۲ نفر در روستای قوزلو سکونت دارند یعنی حدود ۱۰۰ خانوار که اکثر این افراد مشتری آقای لطفی هستند. او بیشتر وقت‌ها در مغازه نیست و ما هرچه را خواستیم برمی‌داریم یا بعداً هزینه‌اش را حساب می‌کنیم یا همان موقع در صندوق می‌اندازیم.

شماره تماس آقای لطفی را از ایشان می‌خواهم و خداحافظی می‌کنم. بارها تماس می‌گیرم اما هنوز جواب نمی‌دهد. باز با دهیار تماس می‌گیرم، می‌گوید مغازه باز است چند ساعتی صبرکنی خودش هم می‌آید جوابت را می‌دهد و در نهایت ساعت ۱۰ شب موفق می‌شوم با علی لطفی صاحب مغازه‌ای که سفیر اعتماد و اطمینان است صحبت کنم.

لطفی می‌گوید: حدود ۲۰ سالی است که سوپر مارکت را دایر کرده‌ام. از همان وقت قرار شده چه من باشم و چه نباشم افراد می‌آیند خریدهایشان را می‌کنند و می‌روند.

او ادامه می‌دهد: اکثر مواقع در روستا نیستم و صبح‌ها برای انجام کارهایم از روستا خارج می‌شوم و عصر پس از بازگشت به روستا به کار کشاورزی هم مشغول می‌شوم اما مغازه هیچ وقت تعطیل نیست. مردم برای خرید به مغازه می‌آیند و اگر پول داشتند آن را در صندوق می‌اندازند و می‌روند و اگر نه، فهرست وسایل را در دفتر مغازه می‌نویسند و بدهیشان را ثبت می‌کنند و حتی اگر پولی لازم داشته باشند، پول مورد نیازشان را از صندوق برمی‌دارند و در دفتر یادداشت می‌کنند.

لطفی، اعتماد بین مشتری و خود را دو طرفه می‌داند و می‌گوید: نزدیک به ۱۰۰ خانوار در روستا مشتری من هستند. اگر آنها در من اعتماد ایجاد نمی‌کردند امروز من بعد از ۲۰ سال در مغازه را باز نمی‌گذاشتم و این رفتار صحیح آنها بود که سال‌ها به من امید داده است برای ادامه مسیری که انتخاب کرده‌ام.

وی در پاسخ به اینکه دیگر مغازه‌های روستا هم آیا مسیر شما را انتخاب کرده‌اند یا نه؟ اظهار می‌کند: تا حالا سوپر مارکت‌های بسیاری اینجا باز شده است اما بعد از مدت کمی تعطیل شده است.

لطفی تأکید می‌کند: خواهش می‌کنم از جوانان این روستا تشکر کنید چراکه اگر پاکی، صداقت و راستی این جوانان نبود امروز من با این اطمینان مغازه را باز نگه نمی‌داشتم و الان همه خود صاحب مغازه‌اند. من هیچ وقت در خانه‌ام را هم به روی کسی نبسته‌ام. وقتی مراسم‌ عروسی یا عزا برپاست در خانه ما به روی هم‌روستایی‌هایمان باز است و همه می‌توانند استفاده کنند.