صنعتیمیز ، امسال دستفروش‌ها نشانه خوبی هستند برای سنجش صحت و سقم آمارهای شفاهی که درباره اشتغالزایی ارائه می‌شود، چرا که «کف خیابان» گویای واقعیت‌های موجود جامعه است و می‌توان از این طریق، آنچه را در خانه‌ها و زندگی مردم اتفاق می‌افتد لمس کرد. پیاده‌راه‌های سراسر کشور این روزها بار اضافی و سنگین ناشی از بیکاری و نبود ثبات شغلی را به دوش می‌کشند! هر وجب از پیاده‌راه‌ها، منبعی برای درآمد یک خانواده است و آنهایی که امیدی به تدبیر در حوزه اقتصاد و اشتغال کشور ندارند، دست به دامان سنگفرش‌های کج و معوج، موزاییک‌های شکسته و آسفالت‌های رنگ و رو رفته شده‌اند تا شاید بتوانند گلیم خاکی و ساده خود را از این اوضاع پسابرجامی و پساتحریمی بیرون بکشند.
حضور دستفروش‌ها در روزهای آخر سال ۱۳۹۴ برخلاف مدت مشابه در سال‌های گذشته آنقدر پررنگ است که شهرداری‌ها و نهادهای اجتماعی را برای ساماندهی و رسیدگی به این وضعیت با مشکل، محدودیت و البته تردید مواجه کرده است و بسیاری از شهرداری‌های کشور ترجیح داده‌اند که مواجهه بهتر و نرم‌تری با این شرایط داشته باشند، چراکه آنها می‌دانند که از طرفی توان مردم برای خرید از فروشگاه‌ها کاهش یافته و چاره‌ای جز خرید از دستفروش‌ها ندارند و از سوی دیگر، دستفروش‌ها برای ادامه حیات اقتصادی در این اوضاع و احوال ناگزیر از حضور در پیاده‌راه و حاشیه خیابان هستند.
در چنین شرایطی کمتر کسی پیدا می‌شود که از تضییع حقوق شهروندی توسط دستفروش‌ها سخن بگوید. این حرف‌ها زمانی خریدار دارد که سفره‌ها خالی نباشد. اکنون دغدغه اصلی بسیاری از مردم، نان است و آنها در این اندیشه‌اند که در نخستین تعطیلات نوروزی پسابرجامی و پس از آن همه سیمان‌کاری و بتن‌ریزی، حالا نان‌شان آجر نشود!
امسال فریادهای «آتش زدم به مالم» دستفروش‌ها آنقدر بلند است که مجالی برای ارائه آمار غیرواقعی و ساختگی از رونق اقتصادی و اشتغالزایی باقی نمی‌ماند؛ حتی کاسب‌های بازاری و مغازه‌دارها هم که از پایین بودن قدرت خرید مردم گلایه‌مندند و آن را موجب زیان خود می‌دانند این روزها زرق و برق فروشگاه‌شان را رها کرده و راهی «کف خیابان» شده‌اند تا آن چیزهایی را که نمی‌توانند زیر نور مهتابی ودر افق روشن خیالی بفروشند، در تاریکی پیاده‌راه «آب کنند». بنابراین صدها هزار دستفروش و شاید یک میلیون و ۱۷۰ هزار فروشنده و دستفروش، هفته‌های آخر سال را فرصت مناسبی برای یک «اشتغال موقت پیاده‌راهی» می‌دانند.  حضور پررنگ دستفروش‌ها و نیز استقبال گسترده مردم از آنها نشان می‌دهد بازار کسب و کار پایدار و اشتغال ثابت خراب است، همچنین می‌توان به این نتیجه رسید که درصد قابل توجهی از جامعه توان مالی کافی برای قدم گذاشتن به فروشگاه‌های کوچک و بزرگ ندارند و ترجیح می‌دهند عصرهنگام و شبانگاه در شلوغی و تاریکی پیاده‌راه خرید کنند. بهتر است برخی مدیران دولتی نیز به احترام آنچه این روزها در حاشیه خیابان‌ها و پیاده‌راه‌های کشور جریان دارد، قدری از موضع بالای خود پایین بیایند و پیام نمادین «مردمان پیاده» را بشنوند. این مردم برای شعارهای توخالی و آمار دروغ سوت و کف نمی‌زنند و در این بازار خراب و آشفته، چک سفیدامضا به دست هیچکس نمی‌دهند، چراکه هنوز چک «بنفش‌امضا»ی آنها پاس نشده است!
آری! بازار در اسفند ۱۳۹۴ باز هم یک قدم به عقب گذاشته است. مایحتاج مردم در پشت ویترین‌های تزیین شده و رنگارنگ خریدار ندارد و هرکس که قصد فروش دارد باید بساط خود را کف خیابان پهن کند و از مرکبِ قیمت‌های بالا پیاده شود. پیام بازار امروز این است: تعطیل است، مردم قدرت خرید ندارند.
با من پیاده حرف بزن، بی‌دروغ و رنگ؛
با من که در جهنم بازار سوختم

گفتی چه قدر شغل؟! یکی را به من بده…
آن شب هزار چشم به آمار دوختم

من دوره گرد و دستفروشم، و یک پدر
تا پای جان، تمام خودم را فروختم

مهدی رستمی